پرواز

پرواز

سیاسی،فرهنگی،اجتماعی
پرواز

پرواز

سیاسی،فرهنگی،اجتماعی

یادی از شهدا

 تصویر شهید ولی فلاحیزندگی نامه شهید ولی اله فلاحی
 

شهید ولی فلاحی در سال 1310 در طالقان متولد شد. در سال 1327 وارد دبیرستان نظام شد و پس از اخذ لیسانس در سال 1333 از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد. او خدمت خود را از لشگر 92 اهواز آغاز کرد و در سال 1337 به تهران منتقل شد و در دانشگاه نظامی به تدریس اشتغال یافت. او مدت هشت سال به عنوان مدیریت آموزش دانشکده فرماندهی و ستاد فعالیت داشت. از سال 1351 تا اواسط سال 1353 با درجه سرهنگ دومی به همراه گروهی از افسران ایرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش بس ویتنام به آن کشور اعزام شد. در 12 مهر سال 1357 به درجه سرتیپی ارتقا یافت و در شیراز به عنوان معاون فرمانده مرکز پیاده شیراز مشغول به کار شد.

چندی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، سرتیپ فلاحی طی حکمی بازنشست شد اما طولی نکشید که با موافقت شورای عالی انقلاب اسلامی و با حکم دیگری از جانب سرلشکر قرنی به خدمت اعاده و به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. امیر فلاحی پس از پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان، به خصوص بحران و تشنج در منطقه ی کردستان که به دست ضد انقلاب وابسته صورت می گرفت و همچنین پس از موفقیت در تحکیم نظم، انضباط، مقررات و سازماندهی نیروی زمینی، در تاریخ 29 خرداد 1358 به ریاست ستاد مشترک ارتش برگزیده شد.

سه ماه بعد با شروع جنگ عراق با ایران، شهید فلاحی همواره در مناطق جنوب یا غرب کشور حضور داشت و از نزدیک ناظر طرح های مختلف عملیاتی و لجستیکی بود. وی هفته ای 48 ساعت در ستاد مشترک حضور می یافت، جلسه ای تشکیل می داد و پس از اعلام دستورهایی جهت تسریع در امور و ایجاد هماهنگی با ارگان های ستادی و سایر نیروها پس از ارائه گزارشی مستقیم به حضرت امام خمینی (ره)، بار دیگر به مناطق عملیاتی عزیمت می کرد.

پس از عزل ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران، فرماندهی کل قوا امام خمینی (ره) اختیارات فرماندهی کل قوا را به وی تفویض کردند. شهید فلاحی در دورانی که مردم به ارتش بی اعتماد بودند و هنوز آن را سازمانی انقلابی و اسلامی نمی دانستند طی سخنرانی خود در نماز جمعه ی روز پنچم اردیبهشت 1359 گفت: «من به عنوان یک خدمتگزار امین و صدیق و صغیر در پیشگاه ملت کبیر ایران می خواهم استدعا کنم که تلاش پرسنل نیروی زمینی، هوائی، دریائی و ژاندارمری و شهربانی را تائید بفرمایید. این انسان های فداکار در برابر محرومیت ها، رنج ها، تنهایی ها، گرسنگی ها، فقر و بیماری ها و شهادت ها فقط انتظار حق شناسی از ملت ایران دارند.»

آن قدر عاشق و دلباخته ی امام (ره) بود که همه جا ارادت خودش را به ایشان نشان می داد. یک بار که بنی صدر به دانشگاه افسری آمده بود، با شجاعت شعار داد: فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا! وقتی بنی صدر این را شنید فقط یک چیز گفت: دانشکده افسری هم از دست رفت!

آخرین حضور او در منطقه، همزمان با عملیات «ثامن الائمه» (شکست حصر آبادان) بود. در هفتم مهر ماه سال 1360 پس از اتمام این عملیات و هنگامی که هواپیمای حامل ایشان و شهید فکوری، شهید کلاهدوز، نامجوی، جهان آرا و تعدادی از رزمندگان و مجروحان عملیات به تهران بازمی گشت دچار سانحه شد و همراه با یاران خود به شرف شهادت نائل آمد.

می دانست که خداوند جواب آن همه راز و نیاز و ناله های از ته دلش را می دهد و او را به آرزویش می رساند؛ برای همین وقتی در پای هواپیما یکی از نمایندگان مجلس از او پرسید: شما کجا می روید؟ او گفت: به کربلا!

روحش شاد و یادش گرامی باد

نظرات 1 + ارسال نظر
دریا یکشنبه 29 آذر 1394 ساعت 18:46

روحش شاد و یادش گرامیباد.جای این غیورمردان خالی است.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.